دخترم 4 سال قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شد و درست شبی که برایش جشن گرفته بودیم یکی از دوستان قدیمی همسرم به اتفاق خانواده اش از شهرستان به مشهد آمدند و میهمان ما شدند. ما چند روز از آن ها میزبانی کردیم و از حرکات و رفتارشان متوجه شدیم که قصد خواستگاری دارند. حدسمان درست از آب درآمد و دوست همسرم زهرا را برای پسرش خواستگاری کرد. دخترم با این موضوع به شدت مخالف بود و بهانه می آورد که می خواهد ادامه تحصیل بدهد و برای ازدواج آمادگی ندارد اما آن ها دست بردار نبودند و می گفتند تا ما از شما دختر نگیریم از این جا نمی رویم زن 55 ساله که با چشمان گریان به دایره اجتماعی کلانتری بانوان مراجعه کرده بود ادامه داد: از آن جا که پسر این خانواده کارمند رسمی یکی از ادارات بود حیف مان می آمد به او جواب رد بدهیم به همین خاطر من یک شبانه روز تلاش کردم تا بالاخره دخترم را به هر وعده و وعیدی بود راضی کردم که جواب بله را بگوید. متاسفانه من و همسرم با این تفکر اشتباه که چون «مهران» کارمند است نیازی به تحقیقات وجود ندارد جواب مثبت دادیم و با برگزاری مراسم عقدکنان ساده ای، دخترمان را عروس کردیم. پس از گذشت چند ماه آن ها زهرا را با خود به شهرستان تبریز بردند و او زندگی مشترک خود را آغاز کرد ولی در مدت کوتاهی فهمیدیم که دامادم مشکل عصبی و روحی و روانی دارد و با تندخویی و پرخاشگری دخترم را به شدت آزار می داد. با اطلاع از این وضعیت خیلی ناراحت شدیم و به اتفاق همسرم به شهر محل سکونت آن ها رفتیم تا دامادم را به نزد چند دکتر روان شناس ببریم اما در حالی که دخترم باردار بود تازه فهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته است و مهران مشکل عصبی دارد. ما ناامید به مشهد بازگشتیم و دخترم را نیز به بهانه وضع حمل همراه خود آوردیم او بچه اش را به دنیا آورد و سپس پدر شوهر و مادر شوهرش به دنبالش آمدند و قول دادند که مراقب زهرا باشند. اما هنوز چند ماه نگذشته بود که مهران در یک درگیری لفظی با دخترم او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند و جسد غرق به خون زهرا پس از 24 ساعت کشف شد. ما عزادار پاره تن مان شدیم و از مهران شکایت کردیم اما حالا خانواده اش دست بردارمان نیستند و می گویند یک اتفاقی افتاده است، به خاطر نوه تان هم که شده رضایت بدهید. از دست مزاحمت های آنان خسته شده ایم و دیگر تحمل دیدن این خانواده را نداریم. حسین سلیمان پور مقدم کارشناس ارشد روان شناسی و مشاور خانواده درباره این ماجرا معتقد است خانواده ها باید به نظر فرزندشان در امر ازدواج احترام بگذارند و از مشاوره قبل از ازدواج نیز غافل نمانند. وی افزود: وقتی در خرید یک لباس یا کیف دستی فقط به زیبایی و ارزان بودن آن اکتفا نمی کنیم و سوالاتی هم در مورد جنس و کیفیت آن می پرسیم چه طور راضی خواهیم شد که در انتخاب همسر آینده بدون تحقیقات و مشورت عمل کنیم و از همه مهم تر زمانی که فرد متوجه شد شریک زندگی اش دارای مشکلات روحی و روانی است باید او را برای درمان به یک روان شناس متخصص معرفی کند تا از وقوع آسیب های احتمالی و این گونه حوادث غیر قابل جبران تا حد قابل ملاحظه ای پیش گیری شود.
برچسبها: در امتداد تاریکی :ازدواجی به رنگ خون!